کد مطلب:225216 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

ظفر یافتن ابراهیم بن مهدی بر سهل بن سلامه مطوعی و حبس و زجر او
طبری در تاریخ خود می گوید: سهل بن سلامه در بغداد اقامت داشت و مردمان را دعوت می كرد كه به كتاب خدا و سنت مصطفی صلی الله علیه و آله كار كنند، و بر این حال بزیست تا عامه اهل بغداد در گردش انجمن شدند و در خدمتش فرود آمدند و ایشان سوای كسانی بودند كه در منزل او جای داشتند و با میل و رأی او اتفاق داشتند، و چنان بود كه ابراهیم بن مهدی قبل از آنكه آن حرب مذكور پیش آید به قتل او آهنگ بسته بود پس از آن به ناچار از مقاتله او امساك ورزید.

و چون این وقعه پیش افتاد و هزیمت بر اصحاب عیسی و كسان او نصیب افتاد روی بر سهل بن سلامه كرد و پوشیده به طور مكر و غدر به سوی او و اصحابش كه با وی بیعت كرده بودند بدان عهد كه باید به كتاب و سنت عمل كرد و برای هیچ مخلوقی در چیزی كه اسباب معصیت خالق گردد اطاعت نشاید و علامت آنانكه اجابت امر سهل را كرده بودند این بود كه بر در سرایش برجی از گچ و آجر می ساختند و اسلحه و مصاحف بر فراز آن می نهادند تا به قرب دروازه ی شام رسیدند و اینان سوای آنانكه از مردم كرخ و دیگر مردمان دعوت او را اجابت كرده بودند.

و چون عیسی از آن هزیمت كه یافته بود به بغداد آمد او و برادران او و جماعتی از اصحابش روی به سهل بن سلامه نهادند، زیرا كه سهل همیشه ایشان را به بدترین اعمال و افعال ایشان یاد می كرد و می گفت: عیسی و یارانش همه فساق هستند و جز به این نام ایشان را نمی خواند، از این روی روزی با وی قتال دادند و متولی قتال او عیسی بن محمد بن أبی خالد بود، و چون به آن دروبی كه نزدیك سهل بود رسید اهل دربها را هزار درهم و دو هزار درهم بداد تا از وی از كنار دروب كناری گیرند، و آن جماعت اجابت این امر را نمودند و هر مردی را از آن دراهم



[ صفحه 154]



یك درهم و دو درهم و به همان میزانها افزون نمی رسید.

و چون روز شنبه پنج روز از شهر شعبان به جای مانده در رسید از هر سمت مهیای قتال او شدند و اهل دروب او را تنها گذاشتند تا گاهی كه به مسجد و منزل طاهر بن الحسین رسیدند و منزل او نیز نزدیك به آن مسجد بود.

و چون به سهل بن سلامه رسیدند خود را از آن جماعت مخفی گردانید و جامه حرب از تن بریخت و خود را با تماشائیان مخلوط و در میان زنها اندر شد و آن جماعت به منزل وی در آمدند و چون او را بدست نیاوردند دیدبانها و جواسیس بر وی برگماشتند و چون شب در رسید وی را در پاره ی دروبی كه نزدیك منزل او بود گرفتار كرده نزد اسحاق بن موسی الهادی كه بعد از عمش ابراهیم بن المهدی، در مدینة السلام ولایت عهد داشت بیاوردند.

اسحاق با وی به سخن و احتجاج در آمد و او را با اصحابش فراهم ساخت و با او گفت: مردمان را بر ما بشورانیدی و تحریص نمودی و كار ما را معیوب خواندی سهل در جواب گفت: دعوت من دعوت عباسیه بود و من شما را به عمل كردن به كتاب و سنت بخواندم و اندر این ساعت بر همین كار می خوانم، ایشان از وی این امر را پذیرفتار نشدند و از آن پس با وی گفتند: به نزدیك مردمان بیرون آی و با ایشان بگوی آنچه من شما را به آن می خواندم باطل است.

پس او را به مردمان درآوردند، سهل با ایشان گفت: شما دانسته اید كه من شما را به كتاب خدا و سنت پیغمبر خدا می خواندم، در همین ساعت نیز شما را بر این كار و كردار دعوت می نمایم، چون این سخن بگذاشت گردنش را در هم پیچیدند و چهره اش را در هم كوبیدند، سهل چون این حال را بدید گفت: ای اصحاب حربیه مغرور و فریب خورده كسی است كه شما او را غره سازید، این وقت او را بگرفتند و نزد اسحاق بیاوردند.

اسحاق بفرمود تا او را بند برنهادند، و این داستان در روز یكشنبه روی داد و چون شب دوشنبه در رسید او را به خدمت ابراهیم بن مهدی به مداین بردند و چون



[ صفحه 155]



نزد او حاضر شد ابراهیم بر همان منوال كه اسحاق با او سخن رانده بود تكلم نمود، سهل نیز همان گونه جواب كه با اسحاق در میان آورده بود با ابراهیم بگذاشت، و چنان بود كه یك تن از اصحاب او را كه محمد الرواعی نام داشت مأخوذ داشته باشند بودند ابراهیم او را مضروب داشته ریش او را بتراشید و بر روی بند بر نهاده بزندانش جای داده بود.

و چون سهل بن سلامه را بگرفتند همچنانش جای در زندان داد و چنان شهرت دادند كه وی را به عیسی داده اند و عیسی او را بكشته است، و اشاعت این امر از آن بود كه از مردمان بیمناك بود تا مبادا مكانش را بدانند و بیرونش آورند از ابتدای خروج او تا حبس او دوازده ماه طول كشید.